مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود...

ساخت وبلاگ
هو الطیف   پرونده من رو اومده! هنوز چند روزی از بله برون خواهرم نگذشته بود که خواستگار برام زنگ زد. ارشد خونده و مهندس و خیلی خوب. ولی مامانش اومد و دید منو آخر سر گفت پسرم خیلی سخت گیره! دیگه زنگ نز مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 15:58

به نام خدای حسین تابستان خود را چگونه گذراندم الان دوم مهره... ولی فردا اولین جلسه کلاس دانشگاهه. چند روزه بد جوری دلم گرفته. شاید برای این باشه که توی این سه ماه کار زیادی برای خودم انجام ندادم. ای ب مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 105 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 15:58

Image result for ‫منتظر یه اتفاق خوبم‬‎

مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 15:58

به نام خداوند مهربان فکر کنم همش وقتایی میام اینجا که حالم گرفتس.. یه چیزی بنویسم ابر روی دلمو پس بزنم. پس مینویسم. چند تا ماجرا رو از اول دی تا این آخر سالی داشتم که حسابی منقلبم کرد. دی با امتحانام مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 15:58

19 تیر 96 هووووفففف هوا چقدر گرمههههههههه تازه ابری هم شده خدایا یه پتو هم کشیدی رومون؟؟! چقدر دلم یه مسافرت کول میخواد اللهم الرزقنا مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : مسافرت,منطقه,حالمو,میکنه, نویسنده : khatereiefarda بازدید : 105 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:28

  به نام خدا سلام توی پست قبلی از ازدواج خواهرم نوشته بودم و دردسرهایی که توی همین موضوعات برامون پیش اومده. حالا دوباره یه خواستگار دیگه. که بازم ماجراهای خودشو داشته. پسر تحصیلکرده (تا فوق لیسانس). کارمند. نسبتا مذهبی. خانواده خوب و محترم. ظاهرا همه چیز خوبه...ولی به قول شازده کوچولو همیشه یه جای کار می لنگه! خواهر بزرگه خیلی دلش باهاش نیست خودشم نمیدونه چرا. راستش منم همینطورم . ما دوتا همش حس مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : شروع,مرداد,دغدغه,خواهر,بزرگتر, نویسنده : khatereiefarda بازدید : 85 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:28

  خدایا شکرت برای هر چی که دارم ... راستش چند سالی میشه که درگیر بیماری خواهر کوچیکه هستیم . خواهر کوچیکه از دبیرستان دچار افسردگی شد و از همون موقع هم تحت نظر پزشک بود و دارو مصرف میکرد. ما واقعا سالهای سختی رو داشتیم. بیشتر من و خواهر بزرگترم که کارای درمان و مشاوره و ... رو انجام میدادیم. خیلی وقته که مامان و بابا خیلی در جریان درمان و وضعیت خواهرم نیستن. قرص خوردنای خواهرم پنهونیه. میدونن اما مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : خواهر,کوچیکه,همیشه,نگرانشم,عاشقشمنمی,دونم,برای,سلامتی,کاملش,چکار, نویسنده : khatereiefarda بازدید : 99 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:28

دوباره خواستگار خواهر بزرگم زنگ زد و اجازه خواست بازم بیان منزل. ظاهرا قرار مهربرون و بله  برون رو میگن.(من که زیاد سر در نمیارم!) هنوز باورم نمیشه. یعنی چی میشه.. فکر نمی کنم برای مراسم فردا شب حاضر بشم. خجالتی تشریف دارم و البته از فضای سنگین ومضحک این جور مراسما خوشم نمیاد(همون خجالتی ام) خدایا اگه خوبه جور بشه همین.9 مرداد96 مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : انگار,ماجرای,ازدواج,خواهرم,داره,میشه, نویسنده : khatereiefarda بازدید : 82 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:28

بسم الله. الان ساعت یک بعدازظهر روز جمعه اولین نوشته که قراره خاطره بشه مینویسم. امروز 15 مرداد 95 هست..وسط وسط تابستون. زیر کولری نشستم که باد خنکی میزنه و همزمان سمفونی (فکر کنم نزدیک به بندر)میزنه! چند روزی مییشه وبلاگ رو ایجاد کردم ولی نرسیدم مطلب بذارم.چون این چند روز درگیر کار جدیدم بودم. روز مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 17:36

; خدایا شکرت که سالمم و میتونم کار کنم ; با امروز یک ماه میشه که کار میکنیم ...در واقع  من و خواهرم کار پیدا کردیم .بعد ازاون کار اولی که باید انجام میدادیم و واقعا دوسش نداشتیم مدیر شرکت اس ام اس داد که اگه دوست دارین بیاین و داخل شرکت کار کنین.یه جورایی کارش بازاریابی هست ولی خب چون با افراد تحصیل مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود......ادامه مطلب
ما را در سایت مشکل ازدواج که اولش برامون شوخی بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereiefarda بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 17:36